خدایا ...
جای سوره ای به نام " عشق " در کتابت خالیست ،
که اینگونه آغاز میگردد :
و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت

اي کاش تنها يک نفر هم در اين دنيا مرا ياري کند
اي کاش مي توانستم با کسي درد دل کنم
تا بگويم که .
من ديگر خسته تر از آنم که زندگي کنم
تا بداند غم شبها يم را....
تا بفهمد درد تن خسته و بيمارم را.........
قانون دنيا تنهايي من است..............
و تنهايي من قانون عشق است....
و عشق ارمغان دلدادگيست........
و اين سرنوشت سادگيست...........
نظرات شما عزیزان:
تو كه اي؟ سرو آزاده ي من
نور چشم خدا داده من
چشم تو، جام من، باده ي من
تو اميدم، توانم، بقايم.
نور چشم خدا داده من
چشم تو، جام من، باده ي من
تو اميدم، توانم، بقايم.
نوشته شده در جمعه 2 دی 1390برچسب:, ساعت
14:7 توسط مهشید| يک نظر |
Power By:
LoxBlog.Com |